نور شدید کور‌کننده‌ای مجبورم می‌کند که چشمانم را ببندم. چشمم را که باز می‌کنم می‌بینم همه ماشین‌های توی خیابان ایستاده‌اند. از راننده می‌پرسم که چه شده؟ می‌گوید نمی‌داند. ماشینش خاموش شده و روشن نمی‌شود و ناگهان صدای مهیبی به گوشم می‌رسد. آن‌قدر بلند که بعد از قطع شدنش همچنان گوشم در حال زنگ‌زدن است. 

گوشم در حال زنگ‌زدن است. فکم را به سختی می‌توانم حرکت بدهم. انگار که جابجا شده است. لب‌های داور را می‌بینم که در حال شمردن است اما صدایش را نمی‌شنوم. به خودم فشار می‌آورم تا بلند شوم ولی با خودم می‌گویم بلند شوی که چه بشود؟ کتک‌های بیشتری بخوری؟ اما تو برای همین به اینجا آمدی. احساس می‌کردی که به کتک خوردن نیاز داری. تا خالی بشوی. اما دیگر بس است. به حد کافی کتک خوردی. قرار نیست که خودت را ناقص کنی. می‌خواهم برای یک بارم که شده یک اشتباه بزرگ در زندگیم انجام بدهم. از اینکه حتی اشتباهاتم نیز کوچک و متوسط باشد خسته شدم. آخر با کتک خوردن در این رینگ هم اشتباه قابل توجهی نمی‌کنی. فقط برای چند دقیقه نقش کیسه‌بکس این آدم را ایفا می‌کنی. اشکالی ندارد. قرار نیست که برای دیگران اشتباه بزرگی به نظر برسد. همین که پیش خودم بگویم همین است. بالاخره یک خریت بزرگ انجام دادم» بس‌ام است. 

بس‌ام است دیگر. هر گورستانی که می‌خواهی برو. برایم مهم نیست. فقط برو. دیگر خسته شدم از اینکه همیشه دست پایین را بگیرم. سکوت کنم که مبادا ناراحت نشوی. خسته شدم که در هر موضوعی حتی در نزد خودم نیز به تو حق بدهم و بگویم راست می‌گوید. باید دقت بیشتری می‌کردم». نمی‌شود که تمام اشتباهات آدم‌های دور و برم به گردن من باشد و آن‌ها کوچک‌ترین احساسی از شراکت در این اشتباهات را نداشته باشند. خسته شدم از اینکه در هر رابطه‌ای پس از هر مشکلی انگشت اتهام خودم هم به سوی خودم باشد. یعنی حتی یک درصد هم مقصر نیستی؟

حتی یک درصد هم مقصر نیستی. اگر از همان زمان که بچه بودی نازت را نمی‌کشدم، الان این‌طور از کنترل خارج نمی‌شدی. حق با پدرت بود. هزاران بار به من گفت حواست هست که داری خیلی لوسش می‌کنی؟» اما من قبول نمی‌کردم و می‌گفتم تو فقط یک بچه حساسی. با خودم می‌گفتم نباید بگذارم کوچک‌ترین سختی یا تلخی را احساس کنی. نمی‌خواستم شبیه من بشوی. شبیه من نشدی اما آدم غیرقابل تحملی شدی. حواست هست که داری به کجا می‌روی؟

کجا می‌روی بابا؟ مگر قول نداده بودی که امروز برویم و آن کامیون سبز را برایم بگیری؟ مدام می‌گویی فردا؟ دروغگو، دیگر دوستت ندارم. با تو قهرم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها